کد مطلب:327995 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:289

برخی از نصوص درباره امامت و ولایت
«النّبیُّ أَولی بِالمؤمنینَ مِن أنفُسهِم(3); پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است».



هنگامی كه پیامبر(صلی الله علیه وآله) عازم غزوه تبوك شد و به مردم امر كرد كه برای آن غزوه بیرون روند، گروهی از ایشان گفتند: برویم از پدران و مادرانمان اجازه بگیریم، كه این آیه نازل گشت(1).



از پیامبر(صلی الله علیه وآله) روایت شده است: «ما مِن مؤمن إلاّ وَ أَنا أَولی الناسِ به فی الدُّنیا و الآخِرةِ. اقرَؤوا إِن شئِتمُ: النّبیُّ أَولی بالمؤمنینَ مِن أَنفُسهِم. فأَیُّما مؤمن تَرَكَ مالا فلیرثهُ عَصَبَتُهُ مَن كانُوا فإِن تَرَكَ دَیْناً أو ضیاعاً فلیأتِنی فَأَنا مَولاهُ;(2) هیچ مؤمنی نیست مگر این كه من در دنیا و آخرت نسبت به او سزاوارترین مردم هستم. اگر بخواهید (آیه) «النبیُّ أَولی بِالمُؤمنینَ مِن أَنفُسهِم» را قرائت كنید. پس هر مؤمنی مالی برجای گذارد، خویشاوندش هر كه هست، از وی ارث ببرد و اگر وامی یا افراد ناتوانی باقی گذارد، (در صورتی كه مالی نداشته باشد) به نزد من بیاید تا دین و مخارج عایله اش را بر عهده گیرم كه من ولیّ اویم».



«عن أیّوبِ بنِ عَطیّةَ عن النّبیّ(صلی الله علیه وآله): أنا أولی بكُلّ مُؤمِن مِن نَفسِهِ. وَ قالَ فی یَومِ غَدیر: ألستُ أولی بكم مِن أَنفُسِكُمْ قالوا بلی قال: مَن كُنتُ مَولاهُ فهذا عَلیٌّ مَولاه(3);



ایوب بن عطیّه از پیامبر(صلی الله علیه وآله) نقل كرده است: من به هر مؤمنی از خودش سزاوارترم. و در روز غدیر فرمود: آیا من به شما سزاوارتر از خودتان نیستم، گفتند: چرا. (سپس) فرمود: هر كس كه من ولی (و سرور) اویم، این علی، ولی (و سرور) او است».



«و عن سُفیان بنِ عُیَینةَ عَن الصادقِ(علیه السلام) إِنّ النّبیُّ قالَ: أنا أولی بكُلّ مؤمن مِن نَفسِهِ و عَلیٌّ أولی بِه مِن بعدی. فقیلَ لَهُ ما معنی ذلكَ، فقالَ(علیه السلام) قَولُ النبیّ(صلی الله علیه وآله): مَن تَرَكَ دَیْناً أو ضِیاعاً فعلیّ وَ مَن تَرَكَ مالا فلورثَته فالرجُلُ لَیسَت لَهُ علی نَفسِهِ ولایةٌ إِذا لَم یَكُن لَهُ مالٌ و لَیسَ لَهُ علی عَیاله أمر وَ لا نهی إِذا لم یَجرِ عَلیهِمُ النفَقَةَ و النبیّ و أمیرُالمؤمنینَ وَ من بعدَهُما أَلزمهم هذا فمن هُناك صارُوا أولی بِهِم مِن أنفُسِهِم و ما كان سببُ إسلامِ عامّةِ الیهودِ إلاّ مِن بعدِ هذا القولِ مِن رسول اللّه وَ إِنّهَم آمَنُوا علی أنفُسِهِم وَ عَیالاتِهِم(4);



و سفیان بن عُیینه از امام صادق(علیه السلام) روایت كرده است: پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: من از هر مؤمنی به خود او سزاوارترم. و (نیز) علی پس از من، به او سزاوارتر است (از خودش). به امام عرض كردند: معنی آن چیست، فرمود: (معنی آن) گفتار پیامبر است (كه فرمود): هر كس وامی یا عایله ای باقی گذارد، (تأمین دین و هزینه عایله اش) بر عهده من است و هر كس مالی بگذارد، از آنِ ورثه او است. برای شخص وقتی ثروتی نداشته باشد، (حتّی) بر خودش ولایتی ندارد (و تحت ولایت كسی است كه زندگی او را اداره می كند) و در صورتی كه برای عایله (و افراد تحت تكفّلش هزینه مقرّر ننماید، نمی تواند (ایشان را) امر و نهی كند، (چون وسیله معاش آنان را فراهم ننموده است). این (گفتار) پیامبر و امیرالمؤمنین و كسانی را كه بعد از ایشانند، ملزم كرده است كه به محرومان برسند و دَینشان را ادا كنند و این از آن جهت است كه به مؤمنان از خودشان سزاوارتر شده اند.



سبب اسلام عموم یهودیان (محقّق) نبود، مگر پس از این گفتار رسول خدا و همانا ایشان برای (تأمین مخارج و رفاه) خود و عایله هاشان (به اسلام) گرویدند».



از حضرت رضا(علیه السلام) روایت شده است: «إِنّ الإِمامةَ زمامُ الدّینِ و نظامُ المُسلمینَ و صَلاحُ الدُّنیا و عِزُّالمؤمنینَ. إِنّ الإمامةَ اُسُّ الإسلامِ النامی و فرْعُه السَّامی بالإِمام تمامُ الصلاة و الزكاةِ و الصیامِ و الحجِّ و الجهادِ و توفیرُ الفیء و الصدقاتِ و إمضاءُ الحُدُودِ و الأَحكام ...(1);



امامت (و رهبری) زمام دین و (باعث) نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. همانا امامت اساس پویا (و متحوّل) اسلام و شاخه با عظمت آن است. كامل شدن نماز، زكات، روزه، حجّ، جهاد و افزونیِ غنیمت و صدقات و اجرای حدود و احكام ... (همگی) بهوسیله امام است».



و نیز فضل بن شاذان از حضرت رضا(علیه السلام) چنین بازگو كرده است: «إنّا لا نجِدُ فِرقةً مِن الفِرَقِ و لا ملّةً مِن المِلَلِ بَقَوا و عاشُوا إلاّ بقیم وَ رَئیس لِمالا بدّ لَهُم مِنه فی أمرالدّینِ و الدّنُیا فلم یجز فی حِكمةِ الحَكیمِ أن یَتركَ الخَلق بما یعلمُ أنّه لا بدّ لَهُم منهُ و لا قوامَ لَهُم إلاّ بِه ...(2); ما هیچ گروهی از گروه ها و هیچ ملّتی از ملّت ها را نمی یابیم كه بدون قیّم و سرپرست بمانند و زندگی كنند، زیرا در امر دین و دنیا از آن ناگزیرند. پس در حكمتِ (خداوند) حكیم روا نباشد كه درباره آنچه از آن ناگزیرند و قوامشان جز به آن میسّر نیست، رها گردند».



خداوند متعال فرموده است: «أَطیعُوا اللّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسولَ وَ أُولیِ الأَمْرِ مِنكُم(3); خدا را اطاعت كنید و اطاعت كنید رسول و صاحبان امرتان را».



در این آیه نخست به اطاعت خداوند امر شده و سپس برای اطاعت رسول و اولی الامر «امر» به كار رفته و برای هر یك امری جداگانه ذكرنشده و این به جهت رعایت ادب است، كه بین اسم خداوند و اسم دیگران جمع نشده و امّا این كه بین رسول و اولی الامر جمع شده، برای آن است كه جمع بین اسمای بندگان بدون اشكال است و از طرف دیگر چون اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول است، یك امر به هر دو تعلّق گرفته، تا دلالت كند كه اولی الامر تالی تلو رسول است; به همان گونه كه اطاعت رسول را خدا واجب كرده، وجوب اطاعت اولی الامر هم حكمی است الهی و كسی كه اطاعتش در ردیف اطاعت رسول قرار گرفته، می باید شباهت تامّ و كامل به رسول داشته باشد و همانند رسول برگزیده خدا است و كسی كه آلوده به معصیت است، شایسته اطاعت نیست.



بنا به قول امامیه، اولی الامر ائمه معصوم هستند كه از خاندان پیامبرند و هیچ گاه گرد معصیت نگشته اند، زیرا اطاعت اولی الامر در ردیف اطاعت خدا و رسول قرار گرفته و از سیاق كلام چنین بر می آید كه اطاعت اولی الامر به مثابه اطاعت خدا و رسول است و اطاعت علی الاطلاق كه از سنخ اطاعت خدا و رسول می باشد، همان اطاعت امامان پاك و معصوم است(1).



ابن عبّاس در یكی از دو قولش و میمون بن مهران و سدّی و جُبّائی و طبری گفته اند كه منظور از «اولی الامر» امرا می باشند.



ابن عبّاس در قول دیگرش و جابر بن عبداللّه و مجاهد و حسن و عطاء و عدّه ای دیگر گفته اند كه مقصود علما هستند(2).



صاحب «المنار» می گوید: از «أولی الأمر» اهل حلّ و عقد اراده شده است.



حسین بن أبوالعلاء می گوید: «ذكرتُ لأبی عبداللّه قولَنا فی الأوصیاء إنّ طاعتهم مفترضةٌ، قالَ: فقالَ نَعَم هُمُ الّذین قال اللّهُ تعالی «أَطیعوا اللّهَ و أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنكُم» وَ هُمُ الّذینَ قالَ اللّهُ عزَّ وَ جلّ «إِنّما ولیُّكُمُ اللّهُ و رَسُوله و الّذین آمَنُوا ...(3); گفتار خودمان را درباره اوصیای (پیامبر) كه (معتقد بودیم) اطاعتشان واجب است، برای امام صادق(علیه السلام) بیان نمودم. او گفت: امام فرمود: آری (اطاعتشان) واجب است. ایشان كسانی هستند كه خداوند (درباره ایشان) فرموده است: از خداوند اطاعت كنید و اطاعت كنید از پیامبر و صاحبان امر خودتان. و (نیز) آنان كسانی هستند كه خداوند ـ عزّ و جلّ ـ (در شأنشان) فرمود: همانا سرپرست شما خدا است و رسولش و كسانی كه ایمان آوردند و نماز را به پا می دارند و زكات را در حالت ركوع ادا می كنند».



خداوند به طور جزم و حتم به اطاعت «اولی الامر» دستور داده و كسی كه پیروی نمودن از او حتم و لازم است، باید از خطا در امان و معصوم باشد; زیرا اگر معصوم نباشد، چون واجب الاطاعة است، در صورتی كه به كار خطا امر كند، نیز اطاعتش واجب است. پس نتیجه آن می شود كه خداوند به انجام عمل خطا و منهی عنه امر كرده است و در این صورت اجتماع امر و نهی لازم می آید; بدین معنی كه از طرفی از فعل خطا و خلافِ واقع نهی شده، باز به همان فعل امر شده و این محال است(1).

3 . احزاب (33) آيه 6.

1 . مجمع البيان، ذيل سوره احزاب، آيه 6.



2 . الدرالمنثور، ج5، ص182; صحيح بخاري، ج2، ص85 (جزء 3).



3 . شيخ مرتضي الانصاري، المتاجر، ص 153 باب ولاية التصرف. مضمون اين حديث بين فريقين از مسلّمات است. موسوعة اطراف الحديث النبوي الشريف، حرف «ميم»; اعيان الشيعه، ج1، ص29.



4 . اصول كافي، ج2، ص264.

1 . همان، ج1، ص286.



2 . بحار الانوار، ج23، ص32.



3 . نساء(4) آيه 59.

1 . مجمع البيان، ج3، ص64، ذيل آيه 59 سوره نساء.



2 . الدرالمنثور، ج4، ص176; تفسير المنار، ج5، ص181، ذيل آيه 59 سوره نسا.



3 . اصول كافي، ص 90 (كتاب الحجة).

1 . فخر رازي، تفسير الكبير، ذيل آيه 59 سوره نساء.